به سمتش رفت و دستش را در دست گرفت.
- سر و وضعم خوبه؟ ... این طوری شبیه گداها نیستم
پانیذ چیزی نگفت وسعی کرد لبخندش را پنهان کند.
- بلند شو بریم
بلند شد ، کنارش ایستاد وآهسته گفت :
- یه ذره رژ می زدی بد نبودا
دست پانیذ را فشار داد و او را به سمت در برد.
- دیگه داری پرو می شی
پانیذ خندید ، در حالی که چشمانش هنوز تر بود. پارمین در آغوشش کشید و گونه اش را بوسید.
همکارش می گفت چون خودکشی عمدی بوده بیمه چیز زیادی بهمون نمی ده ... همون پولی و که ...
کمی مکث کرد. صدایش می لرزید.
- ... حمید خدابیامرز ... ماه به ماه پرداخت کرده ، یه جا بهمون می دن
- خدا بیامرزش ... حالا می خوای چی کار کنی؟
کوکب کاسه بلوری آجیل را از دست شهره گرفت و گفت :
- نمی دونم والله ...
لبخندی زد و ادامه داد.
- خدا رو شکر فعلا پارمین خرجی خونه رو در میاره تا بعدشم خدا بزرگه
شهره با افسوس سرش را تکان داد و کاسه های آجیل را به سیاوش و پارمین تعارف کرد. پارمین تشکر کرد وبا نگرانی به رنجر نگاه کرد.
- من برم دنبال پانیذ ... چهارمین باره که سوار می شه ... می ترسم حالش بد شه
شهره نگاهی به سیاوش کرد که با چهره ای درهم به روبه رویش خیره شده بود.
- سیاوش مادر ... با پارمین برین دنبالش هم اونو واسه ناهار بیارین هم خودتون یه گشتی بزنین
سیاوش پوزخندی زد و نگاه معنی داری به شهره کرد.
پارمین از جایش بلند. شهره به سیاوش نزدیک شد وآهسته گفت :
- به خاطر من ... فقط یه مدت تحمل کن
سیاوش با حرص چشمهایش را تاب داد و از جایش بلند شد.
پارک شلوغ بود و به سختی از بین فرش های پهن شده عبور می کردند.
- خوشگله حواست کجاست؟
پارمین اخمهایش را درهم گره کرد و از کنار آن جوان رد شد. سیاوش با تحقیر نگاهش کرد.
- اگه کنار من راه بیای کسی بهت حرف نمی زنه
چیزی نگفت و سعی کرد نزدیک سیاوش راه برود. هر دو در سکوت کنار هم قدم می زدند. به چهره های شاد خانواده ها در پارک نگاه کرد و لحظه ای حسرت خورد. نگاهش را به درختان دوخت ونفس عمیقی کشید. هوا پر از تازگی بود ، نسیم ملایمی می وزید.
سیاوش به زوجی که در حال بلند شدن از نیمکت بودند اشاره کرد.
- رفتن ... بریم اونجا بشینیم
روی نیمکت نشست. سیاوش کنارش جای گرفت و دستش را لبه تکیه گاه نیمکت قرار داد. ابروهایش را بالا برد و به پانیذ اشاره کرد.
- صبحونه چی خورده اینقدر انرژی داره ؟
نگاهش را به پانیذ دوخت.
- دیر از خواب بیدار شد وقت نکرد چیزی بخوره
بقیه در ادامه مطلب