رمان پارمین فصل 14
سکانسی از سریال درست از آب در نمی آمد و مجبور شده بود چندین و چند بار دیالوگهایش را تکرار کند. حس می کرد مغزش در حال انفجار است. کلید را در قفل در چرخاند و وارد حیاط شد. ماشین سیاوش در پارکینگ نبود. نفس راحتی کشید. با اتفاقی که دیروز صبح افتاده بود ترجیح می داد کمتر جلوی سیاوش آفتابی شود.
در خانه را باز کرد. پانیذ با دیدنش داد زد.
- عمه پارمین اومدش
کیفش را روی مبل گذاشت. شهره از آشپزخانه بیرون آمد...............
بقیه ادامه مطلب
عکس دختران ایرانی کلیک کن